امروز : پنج شنبه, ۲۹ اردیبهشت , ۱۴۰۱ - 18 شوال 1443
- رابطه بین اندیشه و انگیزه
- عوامل انحطاط جامعه اسلامی
- تحلیل توبه از نظر روانی
- عاشورا و عوام زدایی
- شفاعت:قسمت پنچم
- یهود و رسانه:۱۱
- شبهه کشتار امام زمان
- شفاعت قسمت ۳
- موعود در ادیان قسمت دوم موعود درآیین مسیحیت
- یهود ورسانه ی ۸
- قدس آزاد خواهد شد
- آیین یهود ۱
- حکمت و دلیل حرام بودن شراب
- حق الناس
- یهود و رسانه ۱۳
- یهود و رسانه:۱۲
- شفاعت:قسمت چهارم
- یهود و رسانه قسمت ۱۰
- موعود درادیان قسمت سوم موعود درآیین زرتشت
- یهود و رسانه قسمت۹
- مضرات چشمچرانی
- تصدیق اسلام یا تحمیل اسلام
رابطه بین اندیشه و انگیزه
رابطه بین اندیشه و انگیزه: چطور می شود انسان با اینکه علم صددرصد دارد ولی باز معصیت میکند انسان دربرخورد با حوادث طبیعی چهار حالت دارد و با یک مثال دو نمونه از آن را ذکر میکنیم؛ یک :اینکه انسان مار و عقرب را میبیند و پاهایش سالم است و سریع فرار میکند دو : […]
رابطه بین اندیشه و انگیزه:
چطور می شود انسان با اینکه علم صددرصد دارد ولی باز معصیت میکند
انسان دربرخورد با حوادث طبیعی چهار حالت دارد و با یک مثال دو نمونه از آن را ذکر میکنیم؛
یک :اینکه انسان مار و عقرب را میبیند و پاهایش سالم است و سریع فرار میکند
دو : انسان مار و عقرب را میبیند که به طرفش میآیند ولی پاهای او فلج است و نمی تواند فرار کند.
حالت اول مثل کسی است که علم دارد گناه سم است و سریع آن را ترک می کند و از محوطه خطر دوری میکند.
حالت دوم که محل بحث است مثل کسی است که میداند گناه سم است و میداند خطر درکمین اوست یعنی صد در صد آگاهی دارد که گناه هلاکت است و مثل مثال مذکور مار و عقرب را میبیند که به سمتش می آیند، ولی پایی برای فرار ندارد.
اگر کسی می داند غیبت حرام است و می داند نگاه به نامحرم قطعاً سم روح است ولی بااین وجود انجام می دهد به خاطر این است که او اسیر است و شخص اسیر راهی برای فرار ندارد.
بین دانستن و عمل کردن گاهی اوقات هیچ ارتباطی نیست چون یکی مربوط به عقل نظر است دیگری مربوط به عقل عمل . اونی که باید اراده کند عقل عملی است نه عقل نظری. یعنی دانستن نصف قضیه است باید انگیزه ترک باشد کسی که اسیر و فلج است نمی شود بهش گفت چرا از عقرب فرار نکردی چون او مشکل دیدن ندارد بلکه مشکلش در اراده هست که فعلاً اسیر است لذا امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :رب عالم قد قتله الجهله
یعنی این دانستن کار ساز نیست تا زمانی که عقل عملی اراده ترک نکند هرگز انسان از خطر رهایی نمییابد
نمونه این مسأله در قرآن کریم وجود دارد
در سوره مبارکه صف حضرت موسی سلام الله علیه میفرماید: چرا مرا اذیت میکنید با اینکه می دانید یعنی یقین دارید من رسول خدا هستم
وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَد تَّعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ
ویک نمونه دیگر آن در سوره مبارکه نمل آمده:
وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ
یعنی فرعون یقین داشت موسی از طرف خداست ولی باز انکار کرد
پس بنابراین آن چیزی که باید اقدام کند عمل و همان عقل عملی است و صرف دانستن در بعضی موارد هیچ ارزشی ندارد.
در جنگ امام حسین علیه السلام و عمر سعد خود عمر سعد میدانست امام حسین کیست کاملاً شناخت داشت یعنی از نظر عقل نظری هیچ مشکلی نداشت ولی عقل نظری هیچ کارساز نبودچون عقل عمل اسیر بود و همچنین سپاه عمر سعد ملعون، امام حسین علیه السلام را میشناختند ولی چون اسیر هوی و هوس بودند نتوانستند به علمشان عمل کنند.
البته اولیای الهی مستثنی هستند چون علم آنها عین عمل آنهاست یعنی دانستن همان وعمل کردن همان .
پس بنابراین اگر ما بخواهیم به آنچه می دانیم عمل کنیم باید انگیزه و ارده خودمان را قوی کنیم .
برگزیده از سخنرانی علامه جوادی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.